شهید حاج قاسم سلیمانی

از اصحاب خاصۀ مبارزه با شیاطین زمانه بود. گویا این رسم روزگار است که نیکان و جوانمردان بدست بَدان و اهریمنان به طرزی بس ناجوانمردانه به شهادت رسند.

در وی که می‌نگریم، ویژگی‌های متفاوت و بارزی از وی بر ما آشکار می‌گردد. در یک عمر زندگانیِ منجر به شهادتش امیدواری، دلگرمی و پرتلاشی، درایت و ژرف اندیشی، نگاهی وحدت‌جویانه و وحدت‌طلبانه، مهربانی و شجاعتی کم‌نظیر، موج می‌زند.

گذشته از ‌همۀ اینها شاید مهمترین و مطلوبترین ویژگی وی از این سخنانش آشکار گردد: ". من و آدمای خودم، من و رفقای خودم، من و مریدای خودم این بی حجاب است، این با حجاب است، این اینجوریه، این اونجوریه. این چپه، این راسته. این اصلاح‌طلبه، این اصولگراست پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟!  جامعۀ ما، خانوادۀ ماست اینها مردم ما هستند.بچه‌های ما هستند."

نگرشی که می‌تواند از کاستی‌ها و تفاوتهای ظاهری افراد چشم پوشی کرده، و وجود حقیقی و فطری آنها را بنگرد، نگاهی که بال و پر خویش را برای همه- بدون مرزبندی‌های ظاهری- می‌گشاید، نگاهی که با همۀ وجود به مردمانش عشق می‌ورزد و آنها را خانواده خود می‌داند، آیا این نگاهی خدایی نیست؟!!

حتی اگر چنین سخنانی نیز به زبان نمی‌آورد، زندگانی عملی وی به این درونِ صاف و فطرت‌گرا گواهی می‌داد: او تمام هستی خود را مصروف امنیت و آسایش مردمان نمود. نه این کافی نیست، درست نیست. او تمام زندگانی و هستی خویش را مصروف نجات آدمیان از چنگال اهریمنان نمود، او برای برپایی ارزش‌های حقیقی بشری مجاهدت کرد، نه فقط بشر مسلمان و با حجاب و انقلابیِ ایرانی، بلکه تمام آنانکه در این کرۀ خاکی نفس می‌کشند. هر چند که وی را نشناسند و به او هیچ توجهی نکرده باشند.

 شاید به همین دلیل است که با رفتنش جهانی را غرق در ماتم کرد، و نیز جهانی را غرق در شادی! هر چند که به ارادۀ الهی این شادی و خوشحالی را دوامی نیست.

روحش شاد و راهش پر رهرو


مشخصات

آخرین جستجو ها