یکسال دیگر نیز گذشت، و باز هم پیمانه‌ی عمر پیموده شد، بیشتر و بیشتر.  هرگاه آدمی به انتهای مرحله‌ای می‌رسد، ناخودآگاه اندکی درنگ می‌نماید و خاطرات طی شدن این مرحله را از نظر می‌گذراند اکنون نیز وقت مرور خاطرات سالی است که رو به پایان است

و البته خاطرات خوب و خاطرات بد، ناگزیر هر دو با هم مرور خواهند شد، که این درهم تنیدگیِ تلخ و شیرین ریشه در ذات زندگی دارد. من نیز از این قاعده بیرون نبوده‌ام. و حتی می‌توان گفت در هر لحظه از زندگی تلخی و شیرینی همزمان با هم حضور دارند، گویا درون هر لحظه‌ای بیم و امیدی، شکفتگی و پژمردگی ای توامان نهفته است. و دلیل این امر آنست که اگر نیک بنگری در هر لحظه‌ از لحظات حیات، لطف و اراده‌ی نیک‌اندیش و تعالی‌بخش پروردگار حضور دارد، همان اراده‌ای که هر لحظه ما را "هست" می‌کند، همان اراده‌ای که آنی از ما غافل نیست، همان اراده‌ای که همواره حکیم و پرورنده است، همان اراده‌ای که همواره نواقص و زشتی‌های ما را می‌پوشاند، همان اراده‌ای که بقای ما را تضمین می‌کند، همان اراده‌ای که همواره در پی تعالی مخلوقات خویش است، و همین اراده است که ما را دلگرم و امیدوار می‌سازد. و باز هم اگر نیک‌ بنگری و خویشتن خویش را از نظر بگذرانی، خواهی یافت که در برابر این اراده‌ی حیات بخش و خطا پوش و جبران‌کننده، چون‌مَنی قرار دارد که کمتر و کمتر قدردان و سپاسگزار و بیشتر و بیشتر خودبین و خودپسند است و این در نزد هر وجدانی دردناک و مایه‌ بیم و پژمردگی است. ولیکن او همواره به ما امیدوار است، هستی ما و بقای ما تا این لحظه گواه این امیدواری است. پروردگار را سپاسگزارم، که در این سال پر محنت، دلگرمی‌ها و امیدهای نویی در من برانگیخت.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها